سراج
فرهنگي اجتماعي خانواده
یک شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, :: 13:21 :: نويسنده : هانيه
مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. او خدمتکاری داشت که ایمان درونش موج می زد.
به او گفت:
((ارباب،آیا حقیقت دارد که خداوندپیش از بدنیا آمدن شما جهان را اداره میکرد؟)) او پاسخ داد:((بله)) خدمتکار پرسید:.... ((آیا درست است که خداوند پس از آنکه شما دنیا را ترک کردید آنرا همچنان اداره می کند؟)) ارباب دوباره پاسخ داد:((بله)) خدمتکار گفت: ((پس چطور است به خدا اجازه بدهید وقتی شما در این دنیا هستید او آنرا ادره کند؟))
به او اعتماد کن ، وقتی تردیدهای تیره به تو هجوم می آورند به او اعتماد کن ، وقتی که نیرویت کم است به او اعتماد کن ، زیرا وقتی به سادگی به او اعتماد کنی اعتمادت سخت ترین چیزها خواهد بود... نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
||
|